بدخلقی – 7 راه برای توقف بدخلقی های کودک نوپا

بررسی علت و ریشه بدخلقی کودک و چگونگی مقابله با آن

بدخلقی های کودک نوپا می تواند برای والدین کلافه کننده باشد به خصوص اگر در مکان های عمومی پیش آید. در این مقاله به علت و ریشه بدخلقی کودک و چگونگی مقابله با آن به نحوی که دوباره تکرار نشوند، می پردازیم.

بدخلقی چیست؟

بدخلقی عبارت است از هجوم غلیان های شدید احساسی مانند خشم، فقدان، ناامیدی و افسردگی شدید بر فرد. در نوپایان این هجوم ناگهانی احساسات می تواند منجر به گریه، جیغ، پاکوبیدن به زمین، زدن والدین، افتادن، لگد زدن، گاز گرفتن، پرتاب اشیاء، ضربه به سر یا نگه داشتن نفس شود.

دو نوع بدخلقی داریم : فروپاشی احساسی و فروپاشی غیراحساسی که گاهی از آن به عنوان بدخلقی جزئی یاد می شود. غلیان ها و بدخلقی ها همیشه در مورد کنترل یا گرفتن افسار والدین نیست. فروپاشی احساسی زمانی اتفاق می افتد که بخش کنترل احساس مغز (لیمبیک) بیش از حد برانگیخته شود و کنترل همه چیز را در دست گیرد. نوپایان (3-2 سال) چون قادر به استدلال یا کنترل نیستند معمولاً موقع ناراحتی دچار فروپاشی احساسی می شوند. این موضوع در کودکان بزرگ تر (3.5 سال<) می تواند پیچیده تر بروز کند. کودکان بزرگ تر هنوز هم در کنترل احساسات خبره نیستند. بنابراین آن ها هم دچار فروپاشی احساسی می شوند.

در بعضی موارد اگر پدر یا مادر در گذشته تسلیم خواسته ی کودک شده باشند، او یاد می گیرد تا بین بدخلقی و آن چه که می خواهد ارتباط برقرار کند. پس فروپاشی غیراحساسی در اثر یادگیری برقراری ارتباط بین دو چیز به وجود می آید. بهانه گیری کودک می تواند با بدخلقی جزئی شروع شود اما وقتی همه چیز از کنترل خارج می شود، می تواند به فروپاشی احساسی ختم شود.

دوران بدخلقی کلافه کننده

کودکان خردسال معمولاً حدود دو سالگی بدخلقی را آغاز می کنند. بنابراین این دوران از نوپایی را دوران بدخلقی کلافه کننده دو سالگی نیز می نامند. بدخلقی یک رفتار طبیعی در کودک نوپا است. این فروپاشی های احساسی بر اثر برآورده نشدن خواست ها و نیازها به وجود می آیند. احتمال بروز بدخلقی در نوپایان بیشتر است زیرا این دوران زمانی است که آن ها متوجه می شوند وجودشان از والدین جداست و در تکاپوی استقلال از والدینشان هستند اما قادر نیستند چنین کاری را انجام دهند.  بدخلقی و بهانه گیری به معنای لوس و نازپرورده بودن کودک نیست. ممکن است زندگی شان آسان، راحت و بی دردسر به نظر برسد اما نوپایان بعضی وقت ها بدون این که متوجه باشیم اغتشاش های درونی بسیار ناخوشایندی را تجربه می کنند. نوزادان بدون درک و آگاهی از همه چیز به دنیا می آیند.

نوزادان دو ساله نوپا به حساب می آیند. فقط یاد گرفته اند راه بروند. می خواهند دنیا را بررسی و جستجو کنند. همه جا بروند و همه چیز را لمس کنند. به تازگی یاد گرفته اند از وسایل چه طور استفاده کنند اما مهارت های جنبشی و حرکتی لازم و مؤثر برای کسب نتیجه دلخواه را ندارند. آن ها برای امنیت (کندوکاش چیزی که تا به حال هرگز ندیده اند، ترسناک است)، آسایش (خیلی ناراحتم چون نتوانستم آن چارپایه را بلند کنم)، کمک (کمی کمک می خوام برای برداشتن قیچی!) و تقسیم لذت (نگاه کنید! بدون استفاده از دست هایم روی این صندلی بلند ایستادم) به والدینشان متوسل می شوند اما به جای تحسین و تشویق، فقط فریادهای بی دلیل والدینشان نصیبشان می شود که می گویند “نه”، “نکن”، “وایستا” یا “بده”. چه مرگته؟ اگر جای آن ها می بودید، ناراحت نمی شدید؟

چیزی که اوضاع را بدتر می کند این است که وقتی ناراحت می شوند احساسات سنگینی بر آن ها سرازیر می شود که هنوز قادر به کنترل آن ها نیستند. نوزادان در بدو تولد بنا به دلایل حیاتی با سیستم واکنش به استرس نسبتاً بالغانه (گریه) به دنیا می آیند، اما قابلیت تنظیم احساسات را ندارند. نداشتن دایره واژگانی کافی برای رساندن منظورشان به عصبانیت و کلافگی آن ها می افزاید. بنابراین بدخلقی دنیایشان را فرا می گیرد. وقتی بچه ها بدخلقی می کنند، دارند به ما می گویند که درگیر درد احساسی شدیدی هستند و به تنهایی قادر به مدیریت آن نیستند. به بیان دیگر به کمک ما نیاز دارند.

چرا کودکان بزرگ تر بدخلقی کلافه کننده ی دو سالگی دارند؟

بدخلقی کلافه کننده دو سالگی تجربه ای را توصیف می کند که بیشتر نوپایان در دو سالگی دچار آن می شوند اما مثل بیشتر نقاط عطف رشد، هر کودک با سرعت متفاوتی به آن سطح می رسد. ممکن است یک نوزاد بدخلقی را از 18 ماهگی شروع کند و کودکی دیگر در 3 سالگی. بدخلقی در کودکان بین 18 ماه تا 4 سال متداول تر است. بنابراین ممکن است تا بعد از دو سالگی کودک ادامه داشته باشد. برای یک کودک 4 ساله داشتن بدخلقی و بهانه گیری غیر عادی نیست به ویژه اگر مهارت های کنترل احساس را به خوبی نیاموخته باشد.

در درون کودک نوپا چه می گذرد؟

وقتی انواع اضطراب مانند خشم بر کودک چیره می شود، آژیر خطر کوچکی (آمیگدالا) در مغز احساسی اش (لیمبیک یا مغز پایینی)  به صدا در می آید. وقتی چنین اتفاقی می افتد، هورمون های استرس در بدن کودک نوپا آزاد می شوند واحساسات تشدید می شوند. این طوفان هورمونی می تواند دردهای روحی و روانی را ایجاد کند که در صورت انباشته شدن، به دردهای بدنی هم منجر می شوند. برای کنترل احساسات شدید، کودک باید ناحیه تفکر مغزش (لوب پیشین) را رشد و توسعه دهد. سپس بین مغز متفکر و مغز احساسی ارتباط برقرار کند. اما مغز متفکر آخرین قسمت از مغز است که رشد می کند و تا اواسط 20 سالگی به بلوغ نمی رسد. به همین دلیل حتی کودکان بزرگ تر در کنترل احساساتشان دچار مشکل می شوند.

چرا والدین باید با احتیاط بدخلقی های کودک نوپا را مدیریت کنند؟

نوزادان در بدو تولد میلیاردها سلول مغزی (نورون) دارند اما تعداد ارتباط سلولی مغزی (سیناپس) زیادی ندارند. ارتباط شبکه ای از طریق تجارب زندگی برقرار می شود. بدخلقی از اساسی ترین و حیاتی ترین تجارب زندگی در شکل دهی به مغز است. توانایی تنظیم احساس هنگام بدخلقی امکان برقراری ارتباط مناسب سلول های مغزی را فراهم می کند. این مسیرهای عصبی برای مدیریت اضطراب کودک و جسارت وی بعدها در زندگی لازم و ضروری هستند. اگر به کودک فرصت یادگیری مهارت های تنظیم احساس داده نشود، مثلاً اگر بدخلقی هایش با خشم یا تنبیه همراه شود، ممکن است با عدم توانایی مدیریت اضطراب یا عدم جسارت بزرگ شود. همچنین ممکن است کودک با مشکلات درونی (مانند افسردگی، اختلال تشویش و نگرانی) یا مشکلات بیرونی (مانند خشم، اعتیاد به مواد مخدر یا الکل) دست و پنجه نرم کند.

زود رنجی عاطفی نیز می تواند توانش اجتماعی آتی را علاوه بر عملکرد تحصیلی، تحت تأثیر قرار دهد. اما اگر بدخلقی ها با احتیاط و دقت مدیریت شوند می توانند درس زندگی ارزشمندی درباره ی تنظیم احساس باشند و مطالعات نشان داده اند که با انعطاف پذیری در کودکان، توانش اجتماعی، موفقیت تحصیلی و حتی محبوبیت نیز مرتبط هستند.

پس به یاد داشته باشید که بدخلقی ها نه تنها قسمتی از فرایند طبیعی رشد کودک اند بلکه در واقع در رشد احساسی نوپایان مطلوب و کمک کننده هستند. بدخلقی ها مطلوب و کمک کننده هستند؟؟ بله درست شنیدید. مدیریت بدخلقی  کودک نوپا به معنی توقف آن نیست. بلکه به معنی کمک به کودک نوپا حین بدخلقی است. کمک به تنظیم احساس نوپایان هنگام بدخلقی از مهم ترین وظایف والدین در دوران رشد کودک است.

چگونگی مدیریت بدخلقی های نوپایان – 7 راه به اثبات رسیده

برای مدیریت بدخلقی نوپایان، این قدم ها را بردارید:

  1. از گزینه های ساده یا حواس پرتی برای جلوگیری از بدخلقی ها استفاده کنید
    هنگام شکل گیری یا شروع بدخلقی، گاهی اوقات والدین می توانند با شناسایی مشکل بلافاصله بدخلقی را تسکین دهند.برای مثال، اگر کودکی شام نمی خورد نباید مجبورش کنیم. این کار مشکل را حادتر می کند. به جای اجبار، والدین می توانند از او بخواهند که بین گوشت یا سبزی هر کدام را دوست دارد اول بخورد.وقتی سؤال هایی با گزینه های ساده برایش مطرح شوند، مغز متفکر کودک فعال می شود.با دسترسی به مغز بالاتر کودک، والدین می توانند قبل از به کار افتادن مغز احساسی و مسلط شدن آن بر اوضاع، کمک کنند تا این وضعیت کنترل شود.پرت کردن حواس راه دیگری برای برانگیختن مغز منطقی (مغز متفکر) است.برای مثال با دادن اسباب بازی دیگری (غیر از اسباب بازی درخواستی او) یا خواندن ترانه ای احمقانه می توان حواس کودک را پرت کرد و کنجکاوی او را برانگیخت.کنجکاوی سبب برانگیختگی مغز منطقی می شود و این امر باعث آزادسازی هورمون شادی (دوپامین) در مغز می شود.این هورمون می تواند اضطراب را کاهش داده و علاقه ی وی را به شیء یا رویداد جدید معطوف کند.استفاده از پرسش های ساده و ایجاد حواس پرتی یا دیگر روش ها برای درگیر کردن تفکر انتقادی کودکتان قبل از غلیان و جوشش احساسات می تواند از بروز بدخلقی جلوگیری کند.
  2. دلیل نیاورید چون نمی توانند بشنوند و توجیه شوند
    به محض این که بدخلقی شروع می شود، احساسات بر نوپا سرازیر می شود. مغز احساسی اش کنترل را در دست می گیرد و نمی توانید به مغز متفکر و قابلیت کلامی اش دسترسی پیدا کنید.پس هنگام فروپاشی، دلیل آوردن و صحبت کردن با او یا پرسش از احساساتش وقت تلف کردن است. ممکن است بیشتر ناراحتش کنید یا احساساتش را حتی بیشتر برانگیخته کنید.
  3. تعادل احساسی برقرار کنید و خودتنظیمی را یاد بگیرید
    والدین می توانند با بغل کردن کودک به بازیابی هورمون تعادل در بدنش کمک کنند.آغوش یا بغل کردن می تواند سیستم آرام بخش بدن را فعال کند و هورمون خوشی دیگری (اوکسی توسین) را آزاد کند که می تواند در تنطیم احساسش کمک کند.قبل از انجام این کار ابتدا مطمئن شوید که آرامشتان را حفظ کرده اید. در غیر این صورت اگر سیستم شما آرام نباشد، ممکن است او را بیشتر مضطرب کنید.گاهی بیان واژگان مثبت یا تأیید او مثل گفتن “می فهمم”، ” باید خیلی ناراحت باشی” یا “متأسفم که آسیب دیدی” به تنهایی برای القای احساس امنیت و آرامش و درک متقابل کافی است.همدردی والدین با کودک و درک احساساتش نه تنها می تواند احساس کودک را ملایم کند بلکه می تواند به ساختن مسیرهای بین مغز متفکر و احساسی کمک کند. کمک به کودک جهت یادگیری تنظیم احساساتش بسیار مهم است.
  4. آرامش خود را حفظ کنید، مثبت باشید اما تسلیم نشوید
    هر پدر یا مادری می تواند تصدیق کند که نوپایان هر کاری که بزرگ تر ها انجام می دهند را تقلید می کنند.این شامل کنترل احساس در بزرگ تر ها هم می شود.اگر هنگام بدخلقی کودک عصبانی شوید و سرش داد بکشید، در واقع دارید به عنوان الگو، به او یاد می دهید که وقتی اوضاع بر وفق مرادش نیست، چکار کند.اما اگر آرامش خود را حفظ کنید، به او یاد می دهید که هنگام مواجهه با سختی ها و دشواری ها بدون از دست دادن کنترل احساساتش آرامش خودش را حفظ کند.دلیل دیگری که باید آرامشتان را حفظ کنید و مثبت باشید این است که احساسات به خصوص احساسات منفی مسری هستند.عصبی یا منفی بودن فقط اضطراب فرزندتان را بیشتر می کند اما مثبت بودن به معنای تسلیم شدن نیست. می توانید به شکلی مثبت او را تأیید و تحسین کنید اما در عین حال مرزها و محدودیت های خود را حفظ کنید. می توانید با مهربانی و مقتدرانه بگویید “می فهمم که عصبی و کلافه هستی متأسفم اما نباید درست قبل از شام شکلات بخوری.”گهگاهی کوتاه آمدن بسیار بد است چون تقویت نامنظم بیش از هر چیز دیگری تقویت کننده ی رفتاری است که می خواهید متوقف کنید. با گفتن “فقط این بار استثنا قائل می شوم” به فرزندتان، در واقع دارید به او یاد می دهید که اگر به اندازه ی کافی پافشاری کند، در نهایت تسلیم خواسته هایش می شوید.
  5. مجازات نکنید. تنبیه آخرین گزینه است
    فرض کنیم دارید از درد شدید رنج می برید.شدت درد به قدری زیاد است که به زمین می افتید و به دور خود می پیچید.آیا می خواهید که عزیزانتان شما را مجازات کرده، به حال خود رها کنند و یا شما را در اتاقی تک و تنها حبس کنند؟ گاهی دلیل بدخلقی این است که کودک میخواهد چیزی را از شما بگیرد.اما اگر رهایش کنید، ممکن است غلیان های احساسی اش به قدری بدتر شوند که کودک به تنهایی قادر به مدیریت و کنترل آن ها نباشد. وقتی این اتفاق رخ دهد، احساساتش تبدیل به دردهای روحی و جسمی غیرقابل کنترل می شوند.مجازات، تنبیه یا منزوی کردنش فقط درد را بیشتر خواهد کرد. اسکن های مغز نشان می دهند که درد ناشی از انزوای اجتماعی، موجب فعال شدن همان ناحیه ای می شود که درد فیزیکی فعال می کند. به این فکر کنید، اگر دچار درد شدید احساسی هستید آیا اعمال درد جسمی به بهبود حال شما کمک خواهد کرد؟ نه کمک نخواهد کرد. حسی مثل نمک بر زخم پاشیدن خواهد داشت. در مورد کودک نوپای شما هم این مسئله صدق می کند. علاوه براین، به فرزندتان یاد می دهید که برای کمک به شما اعتماد نکند یا وقتی که از درد و ناراحتی رنج می برد و به شما نیاز دارد، او را درک نمی کنید.اگر کودک از اول یاد بگیرد که بیان غلیان های احساسی اش منجر به خشم یا تنبیه والدین می شود، ناچار به تبعیت یا سرکشی خواهد شد. هر کدام از این دو حالت که اتفاق بیفتد به این معناست که کودک فرصت شکل دهی ارتباطات مغزی مناسب برای مقابله با احساسات سنگین را نخواهد داشت. بعدها هنگام مواجهه با مشکلات در زندگی، ممکن است جسارت نداشته باشد یا طغیان های خشم داشته باشد.

    گاهی اگر کودک نوپای پریشان با واکنش منفی یا عدم واکنش والدینش رو به رو شود، ممکن است گریه کردن را متوقف کند اما این بدین معنا نیست که دیگر آزرده نیست. پژوهش ها نشان داده اند که حتی اگر کودک خردسال آزرده ظاهرا آرام شود، هنوز هم امکان دارد مقادیر زیادی هورمون استرس در بدنش داشته باشد. در بعضی موارد، عدم ارتباط بین واکنش های رفتاری و فیزیولوژیکی می تواند در آینده منجر به بروز مشکلات احساسی و روحی شود.

    تنبیه باید گزینه آخر باشد. تنها در صورتی باید از تنبیه استفاده کنید که کودک کسی را از روی عمد آسیب زده باشد، مثل گاز گرفتن یا زدن، و یا در آن لحظه دچار هجوم غلیان های احساسی نشده باشد. تنبیه نباید خشن باشد و باید با مهربانی اما محکم و مقتدر انجام شود.

  6. کلمات را به آن ها بیاموزید تا بتوانند منظورشان را به درستی بیان کنند
    وقتی فرزندتان آرام گرفت، می توانید اتفاقاتی که افتاد را با او مرور کنید.به او یاد دهید دفعه بعد که چیزی خواست چه بگوید.به او یاد دهید چگونه برای بیان احساساتش از کلمات استفاده کند به جای این که وسایل را پرتاب کند.بازگویی اتفاقاتی که افتاده می تواند به ایجاد ارتباطات مهم عصبی برای مدیریت موقعیت های احساسی آینده نیز کمک کند.حتی می توانید احساستان را هنگام بدخلقی اش به او بگویید. این کار به او می آموزد که احساسات داشتن اشکالی ندارد و می توان آن ها را کنترل کرد. همچنین به او یاد می دهید همدردی چیست و چگونه عملش دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد.
  7. جلوی بدخلقی را قبل از وقوع بگیرید
    روش هایی هست که والدین برای جلوگیری از بدخلقی می توانند انجام دهند:
    یبچه ها هنگام گرسنگی، ترس، تنهایی و خستگی بیشتر ممکن است بدخلقی کنند. وقتی همه این عوامل محیا باشند، فقط به یک جرقه یا تلنگر نیاز است تا آتش شعله ور شود. پس یک برنامه منظم برای خواب، خوراک و استراحت داشته باشید تا گرفتار بدخلقی بچه ها نشوید. کسل، مضطرب، عصبی، کلافه و یا ناامید بودن هم موجب تحریک بدخلقی کودک می شوند. از همان اول جلوی بدخلقی را بگیرید.اگر می دانید فرزندتان اگر چیزی برای بازی نداشته باشد، ناراحت می شود، برایش پیشاپیش جایگزین هایی را در نظر بگیرید یا حواسش را پرت کنید. دسترسی به مغز منطقی کودک جهت جلوگیری از بدخلقی بسیار آسان تر از این است که وقتی بدخلقی ها شروع شد، بخواهیم آن ها را کنترل کنیم.

بدخلقی های غیراحساسی

گاهی اوقات کودک نوپا خیلی سماجت و پافشاری می کند. او چیزی را می خواهد و تا آن را به دست نیاورد دست از گریه کردن و جیغ کشیدن برنمی دارد. کودک در این حالت تحت هجوم احساسات شدید و هورمون ها نیست.این را می توانید از روی نبود حالات دردناک بر صورت و بدن کودک متوجه شوید. در مواجهه با این نوع از بدخلقی، اکثر والدین می دانند که نباید تسلیم شوند، در غیر این صورت فرزندشان یاد می گیرد که برای دست یافتن به هر چیزی که می خواهد باید بدخلقی کند.

برخی گزینه ی بی توجهی و بی خیالی را مناسب می دانند اما در موردش فکر کنید. چه احساسی به شما دست می دهد اگر عزیزانتان نسبت به شما بی خیال و بی توجه باشند؟ بیشتر ناراحت می شوید.  برای کودک نوپا مثل نمک پاشیدن بر زخم است. اگر به اندازه ی کافی بزرگ باشد تا استدلال کند، ممکن است متوجه شود که این کار فایده ای ندارد و بدخلقی اش را تمام می کند اما اگر خیلی کم سن و سال و یا خیلی ناراحت باشد، قدرت استدلال ندارد و این کار باعث طغیان احساساتش می شود. به جای بی توجهی، خواسته هایش را تأیید کنید و مانند آینه بازتاب رفتارش را به او منتقل کنید. همین ممکن است برای آرام کردنش کافی باشد و باعث شود حد و حدودهای تحمیل شده را بپذیرد.

برای مثال اگر فرزند شما داد می زند “این را می خواهم!” می توانید با ملایمت بازتاب حالتش را به او منتقل کنید و مثل خودش بگویید “می دانم که این را خیلی می خواهی خیلی خیلی هم می خواهی!” کاری که می کنید این است که احساساتش را درک می کنید. درک احساسات به فرزندتان می گوید که او را درک می کنید. درک می کنید که غمگین است. وقتی فرزندتان احساس کند او را درک می کنید، توجه و به تبع آن مغز متفکر او در اختیار شما قرار خواهد گرفت. تا این جا نیمی از نبرد را برده اید. پیروزی در نیمه دیگر به این صورت است که با آرامش و خونسردی دلیلش را بیان کنید. مثلا “اما متأسفم. نباید درست قبل از شام بستنی بخوری.”

آیا بدخلقی طبیعی است؟

بدخلقی های نوزادان و نوپایان بسیار متدوال هستند. بنا به گزارش والدین، این بدخلقی ها از متداول ترین مشکلات رفتاری دوران کودکی است. نتایج مطالعه ای که دانشگاه ویسکانسین روی 1219 خانواده انجام داد بیانگر این بودند که 87% کودکان 24-18 ماهه از خود بدخلقی نشان داده بودند. بین 36-30 ماهگی 91% بدخلقی کرده بودند. این میزان از بدخلقی سپس تا 59% در کودکان 48-42 ماهه کاهش یافت. بنابراین شما تنها نیستید. فرزندتان بد نیست و شما سرپرست بدی نیستید.

چرا فرزند من بیش از دیگران ناسازگار است؟

این احتمال وجود دارد که فرزندتان برخی از ویژگی های خلقی را از بدو تولد به صورت ذاتی در خود داشته باشد که در طبقه بندی ناسازگاران جای دارند اما تقصیر بچه نیست که با چنین ویژگی هایی به دنیا آمده است. راه و روش هایی که برای کودکان حرف شنو جواب می دهد ممکن است برای کودکان ناسازگار کارایی لازم را نداشته باشد. برای مثال، گزینه های ساده و پرت کردن حواس ممکن است برای فعال کردن مغز منطقی آن دسته از کودکان کافی نباشد. برای متعادل کردن احساسات کودک به تلاش و زمان بیشتر برای آموزش نحوه بیان احساسات با استفاده از کلمات، نیاز دارید. با صبر و شکیبایی و ثبات حتی کودکان ناسازگار هم می توانند یاد بگیرند تا مغز احساسی و منطقی شان را هماهنگ کنند تا دیگر بدخلقی نکنند.

بدخلقی ها چه موقع آغاز و چه موقع خاتمه می یابند؟

بدخلقی کودک نوپا معمولاً در 18-12 ماهگی شروع و حدود 4 سالگی تمام می شود.

بدخلقی های کودک نوپا: چه موقع جای نگرانی است؟

انجمن پزشکان اطفال آمریکا پیشنهاد می کند تا با متخصص اطفال یا پزشک خانواده تماس بگیرید اگر:

  • بدخلقی ها بعد از 4 سالگی بدتر شوند؛
  • فرزندتان خودزنی کند یا به دیگران آسیب برساند و یا حین بدخلقی وسایل دیگران را تخریب کند؛
  • فرزندتان هنگام بدخلقی نفسش را نگه دارد، به خصوص اگر غش کند؛
  • فرزندتان کابوس بیند، از توالت استفاده نکند و بخواهد دوباره پوشک شود، سردرد و شکم درد داشته باشد، از خوردن و رفتن به رختخواب اجتناب کند یا خودش را به شما بچسباند.
5/5 - (1 امتیاز)
منبع
منبعParentingForBrain

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا