دوران قبل از نوجوانی (8-12 سالگی) ، زمانی که والدین قهرمانان سقوط کرده می شوند

چگونگی درک و کنار آمدن با استقلال فرزندان در دوره پیش از نوجوانی

تقریبا همه والدین زمانی که با نشانه های انکارناپذیر رشد فرزندشان رو به رو می شوند واکنش ناخوشایندی نشان می دهند. در چنین مواقعی مسیر استقلال بسیار کوتاه و سرعتی که فرزند شما به سمت خط پایان بزرگسالی میرود بطرز وحشتناکی سریع بنظر می رسد.

قبل از اینکه فرزندتان وارد دوره پیش از نوجوانی شود نگرانی های اصلیش یادگیری افکار و احساسات شما بود و اینکه چگونه کارها را انجام می دهید. اکنون علاقه فرزندتان به یادگیری دنیای بیرون از خانه تغییر پیدا کرده است. درک افکار و احساسات پیچیده ای که در طول روز و حتی در طول یک ساعت به وجود می آیند برای او آسان نیست. فرزندتان برای درک همه این چیزها به زمان، فضا و کمک زیادی از طرف شما نیاز دارد.

ضروریات

تمایل به گذراندن اوقات زیادی به تنهایی و حفظ حریم شخصی نشانگر این نیست که فرزندتان دیگر شما را دوست ندارد، هرچند وقتی دلتان برای روزهایی که به راحتی یکدیگر را در آغوش می گرفتید، بهم لبخند میزدید و صحبت می کردید تنگ شده است، ممکن است اینطور بنظر بیاید. این عقب نشینی از جریان اصلی زندگی خانوادگی چندین کارکرد مهم در روند رشد دارد.

برخلاف فرزندان خردسال که دنیایشان حول والدین و معلمانشان می چرخد، فرزند پیشانوجوانتان روز به روز نسبت به این موضوع آگاه تر می شود که افراد مختلف دیدگاه ها، نطرات و واکنش های متفاوتی دارند. این یعنی فرزندتان می آموزد که عقاید دیگران با عقاید شما متفاوت است. این درک جهان او را دگرگون می کند .در عرصه عمومی زمین بازی، کودکتان احتمالا تا مدتی طرفداری شما را کرده و با حق به جانبی اصرار دارد که هر چه شما بگویید حقیقت مطلق و هرکاری که بکنید بهترین کار است. با این حال، در درون خودش دیگر در این مورد مطمئن نیست. افراد دیگر کارها را به روش های دیگری انجام می دهند و به نظر روششان جواب می دهد. در حقیقت، کارهایی که برخی از والدین به فرزندانشان اجازه انجامشان را می دهند حتی بهتر بنظر می آید. او دارد یاد می گیرد که افراد دیگری هستند که دانش و خردشان از شما بیشتر است.

از دست رفتن اعتبار والدین

آگاهی تدریجی به این حقیقت که والدین آنقدر ها هم عالی نیستند باعث به وجود آمدن ترکیبی از احساسات مختلف، از ناراحتی گرفته تا مایوس کننده تا ترسناکی مطلق، در کودکان پیشانوجوان می شود. واقعا هم فهمیدن اینکه خدایی که اتاق کودک را اداره می کرد و می توانست هر آسیبی را با یک بوسه درمان کند، تنها یک انسان جایزالخطاست. دنیا بسیار ناامن تر و غیرمطمئن تر از گذشته بنظر می رسد. برخی از کودکان پیشانوجوان گمان می کنند والدینشان آن ها را فریب داده اند و نتیجه این می شود که از ترس دوباره فریب خوردن دیگر به هیچ کدام از حرف هایتان اعتماد نمی کنند. در این صورت فرزند پیشانوجوان شما ممکن است از هر فرصتی برای نشان دادن عیب ها و نقص هایتان استفاده کنند و همه اشتباهاتتان را با بزرگنمایی به رویتان بیاورد. کاری که واقعا در تلاش است انجام دهد این است که به خود یاد آوری کند که شما کامل نیستید. چنین ایراد گرفتن هایی نتیجه ی تلاش فرزندتان برای عدم بازگشت به روزهای ساده تر و مطمئن تری که مطمئن بود شما می توانید همه ی مشکلات را حل کنید، است.

هشدار!

طبیعی است که نوجوانان کمی خود را “عقل کل” بدانند، اما درست نیست که فرزندتان طوری رفتار کند که انگار شما هیچ چیز نمی دانید! با نشان دادن احترام در زمان هایی که پرت و پلا می گوید، رفتار بزرگانه را به آن ها نشان دهید. اصرار دارد که صحبت کند درباره ی عقایدش با شما بدون تحقیر کردن. اصرار داشته باشید که نظراتش را بدون تحقیر نظر شما بیان کند تا مخالفت همراه با احترام را یاد بگیرد.

رشد به سوی استقلال

درک جایزالخطا بودن والدین گامی مهم در جهت استقلال است. تا زمانی که شما قدرت مطلق و دانای کل باشید، کودک پیشانوجوانتان نیازی به ارتباط با افراد خارج از خانواده، یادگیری استفاده از ذهن خود و بزرگ شدن را نمی بیند. علاوه بر این، حس کفایت شخصی فرزند پیشانوجوانتان با این شناخت همراه است که او چیزهایی را می داند که شما نمی دانید. شاید دانستن اینکه والدینتان همه چیز را می دانند اطمینان بخش باشد، اما اگر شخص بزرگتر، قوی تر و تواناتری همه چیز را می داند، پس چرا زحمت استفاده از ذهن خودش را به خود بدهد؟ تا وقتی که فرزندتان در سایه کسی که همه چیز را می داند نادیده گرفته شود، امکان ندارد نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد. افرادی که والدین خود را کامل می دانند، در یک حالت کودکانه دائمی باقی می مانند.

در حقیقت دیگر هرگز آن طوری که در نگاه کودکتان تحسین برانگیز بنظر می آمدید، نخواهید درخشید. فهمیدن اینکه در حال از دست دادن جایگاه خود پیش فرزندتان هستید، ناراحت کننده است، و ممکن است شدیدا دلتان بخواهد فرزندتان را وادار کنید تا دوباره به همان اندازه تحسینتان کند. با توجه به اینکه کنترل نظر دیگران، حتی اگر آن شخص فرزندتان باشد، امکان پذیر نیست، تلاش برای این کار بیهوده است. از دست دادن اعتبارتان شاید به غرورتان لطمه بزند، اما موجب افزایش اعتماد به نفس فرزند پیشانوجوان شما می شود.

امتیاز دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا