تفاوت تربیت و تنبیه چیست؟

چگونه می توانیم بدون تنبیه کودکان را تربیت کنیم؟

تربیت کودک احتمالاً پر دردسرترین بخش فرزندپروری است. این بخش می تواند کلافه کننده، دلسرد کننده و خسته کننده باشد. همچنین از متداول ترین و سخت ترین چالش های والدین است.

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چگونه می توانیم بدون تنبیه کودکان را تربیت کنیم؟

چگونه می توانیم بدون مجازات کودکان را تربیت کنیم؟

این طور که پیداست، استفاده از تنبیه نه تنها راه است و نه راه خوبی برای تربیت موفقیت آمیز کودک است. در این مقاله خواهیم دید که چرا این اقدامات تربیتی خوب نیستند. همچنین با 4 راهکار مؤثر تربیت کودکان آشنا می شویم که می توانند:

  • رفتار کودکان را اصلاح کنند،
  • شخصیتشان را رشد دهد،
  • از سلامت روانشان محافظت کند و
  • به شما برای ایجاد رابطه ای صمیمی و نزدیک با آن ها کمک کند.

بهترین قسمت؟ از نق زدن، داد زدن، تهدید و تنبیه خبری نیست. پس شروع می کنیم.

4 راه مؤثر تربیت کودکان

تفاوت بین تربیت و تنبیه چیست؟

بسیاری از مردم اصطلاح تربیت و تنبیه را به جای یک دیگر استفاده می کنند. اما آن ها مترادف نیستند. تربیت و تنبیه دو چیز کاملاً متفاوت هستند. تربیت عمل آموزش به شخص است تا متناسب با قوانین و عرف رفتار کند. واژه انضباط یا تربیت از ریشه لاتین disciplina به معنای آموزش، یادگیری یا دستورالعمل و discipulus به معنای پیرو و شاگرد است. تربیت کردن یعنی آموزش دادن.

آموزش یعنی نشان دادن و توضیح چگونگی انجام چیزی. آموزش بر ایجاد رفتار آینده دلخواه و مدنظر تمرکز می کند. تنبیه یعنی تحمیل رنج و سختی به خاطر رفتار گذشته. اما تفاوت بین تربیت و تنبیه فراتر و عمیق تر از معنای لغوی آن هاست. تفاوت دیگر نیز نحوه ی واکنش مغز کودک به آن هاست. مجازات تنها از نظر فلسفی بد نیست. در واقع تنبیه برای مغز مضر است. آهای پدرها و مادرها! مغزهای سالم برای فرزندانمون می خوایم، درسته؟ بنابراین به مطالعه کردن ادامه دهید. با این کار درخواهید یافت که چرا و چگونه تنبیه برای مغز فرزندانمان بد است و برای تربیتشان چه باید کرد.

علم تربیت در برابر مجازات

دراین جا آزمایش معروف شرطی سازی کلاسیک که ایوان پاولو، روانشناس روسی، انجام داده است را بررسی می کنیم.

از دهان سگی هنگام غذا خوردن بزاق ترشح می شد. پس پاولو به ذهنش رسید آزمایشی را طراحی کند. او هر موقع که به سگ هایش غذا می داد، زنگی را هم به صدا در می آورد. پس از چند بار تکرار آزمایش، او این بار زنگ را بدون غذا دادن به سگ ها به صدا در آورد. این دفعه صدای زنگ به تنهایی باعث ترشح بزاق دهان سگ شد. این آزمایش نشان داد که سگ یاد گرفته بود بین صدای زنگ و غذا رابطه برقرار کند و این گونه رفتار جدیدی را در خود به وجود آورد. به این عمل شرطی سازی کلاسیک می گویند. در ابتدا زنگ، محرکی خنثی بود اما به محرک شرطی ساز تبدیل شد. ترشح بزاق پاسخی شرطی بود.

براساس نتیجه این آزمایش، طبیعی است این طور جمع بندی کنیم که اگر عاملی منفی با رفتار ناخوشایندی همراه شود، سگ یا حتی کودک در نهایت یاد می گیرد تا رفتار دلخواه را به خاطر ترس از پیامد منفی، از خود نشان دهد. خوب به نظر می رسد، درسته؟ اما نه صبر کنید…آیا این نظریه را می توان برای بچه های آدمی زاد هم اعمال کرد؟ خب…بله…اما موارد بیش تری هستند که باید در نظر گرفته شوند. درست حدس زدید. این موضوع با مغز انسان ارتباط دارد.

علم تربیت در برابر مجازات

مغز انسان

متخصصین مغز و اعصاب بر این باورند که مغز انسان از سه ناحیه تشکیل شده است.

این سه ناحیه عبارتند از:

  • مغز خزنده سان– عملکرد های بدنی مانند تنفس،ضربان قلب، هضم و جذب، واکنش جنگ یا گریز و سایر عملکرد های نجات غیرارادی را کنترل می کند.
  • مغز پستاندارگونه که مغز احساسی نیز نامیده می شود، مسئولیت احساسات شدید مانند ترس، خشم، اضطراب جدایی، اهمیت دادن، پرورش دادن و غیره را بر عهده دارد.
  • مغز انسانی که مغز متفکر نیز نامیده می شود مکانی است که اعمال و فرایندهایی نظیر یادگیری، استدلال، حل مشکل، تصمیم گیری یا تفکر پیچیده در آن رخ می دهد.

بنابراین تفاوت بین تربیت و تنبیه این است که: تربیت مغز احساسی را بر انگیخته می کند درحالی که تنبیه بر مغز احساسی تأثیر می گذارد.

مغز انسان

ترس و مغز

مغز بشر چگونه به ترس واکنش نشان می دهد؟ فرض کنید درحال قدم زدن در طبیعت هستید که ناگهان حیوانی عظیم الجثه از گوشه و کناری بیرون می پرد و روبروی شما قرار می گیرد. چه می کنید؟ اگر مثل بیش تر مردم باشید، از روی غریزه بدون فکر کردن یک قدم به عقب بر می دارید. بعد وقتی با دقت بیش تری به حیوان نگاه می کنید، می بینید که فقط یک سگ بازیگوش و دوست داشتنی است. بنابراین پس از  قضاوتی آگاهانه آرام می شوید.

این اتفاقی است که در مغز شما رخ می دهد:

خطر، زنگ هشدار را در مغز احساسیمان به صدا در می آورد بدون این که ابتدا از مغز متفکر عبور کند.

چون هنگامی که در خطر هستید، مجال فکر کردن ندارید. کورتیزول، هورمون استرس، آزاد می شود تا بدن را برای مبارزه یا فرار (یا پرش به عقب) به سرعت آماده کند. این مکانیسم جنگ یا گریز نام دارد. همه ی این ها به صورت خودکار و ناخودآگاه برای انجام قدم بعدی اتفاق می افتند. این مکانیسم برای نجات بشر مهم است. گرفتید؟ عالیه! پس بیایید همه ی این موارد را با هم در نظر بگیریم.

تنبیه و مغز

تنبیه نوعی از تربیت ترس محور و سرکوب گرانه است و ترس مکرر برای مغز خوب نیست. جریان از این قرار است که:

کودکان سنین پایین به ویژه نوپایان و پیش دبستانی ها کنجکاو هستند. آن ها مصمم، با اراده و بی باک هستند. اما از امنیت چیز زیادی نمی دانند. درک نمی کنند که چرا از آن ها انتظار می رود تا به شکلی خاص رفتار کنند. و از استدلال تبعیت چندانی نمی کنند. بنابراین بسیاری از والدین به ترساندن یا استفاده از اهرم های فشار مانند تنبیه بدنی، وقفه اجباری در انجام کارهایشان یا تشر زدن برای تربیت کودک استفاده می کنند. بچه ها زیاد به دردسرمی افتند و در نتیجه در این خانه ها بچه ها بسیار زیاد با تنبیه ترسانده و تهدید می شوند.

توجه داشته باشید که فقط تنبیه نیست که باعث ایجاد ترس می شوند. تهدید به تنبیه کردن هم می تواند در کودکان احساس ترس ایجاد کند. این دست از والدین امیدوارند که ترس در آینده سبب شرطی سازی و ترک رفتار ناپسند و اتخاذ رفتار مطلوب در فرزندانشان شود که بسیار شبیه شرطی سازی سگ در اتخاذ رفتاری جدید است. به این عمل شرطی شدن فعال می گویند.

اما واقعیت این است:

ترس مکرر می تواند مغز کودک را از راه های غیرمنتظره ی زیادی به هم بریزد.

مجازات و مغز

  1. اختلالات روانی

وقتی مکانیسم جنگ یا گریز فعال می شود، مغز احساسی وارد عمل می شود اما مغز متفکر خاموش و غیرفعال می شود. اگر حادثه جان ما را تهدید کند یا ترس شدیدی ایجاد کند، یک حافظه ی مخصوصی جدا از حافظه عادی ایجاد و ذخیره می شود. این نوع خاص از حافظه در مغز ما فعال و باعث ایجاد احساس ناخوشایندی در ما می شود تا مطمئن شود که ما از این حادثه در آینده دوری می کنیم. بنابراین ترس واقعاً می تواند رفتار ما را تغییر دهد و شرطی کند اما خب مشکل این جاست.

این نوع از حافظه که با ترس شرطی شده  بعدها در زندگی زمینه ساز اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب و اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) می شود.

جلوگیری از اثرات مخرّب روانی دشوار است زیرا ساخت این نوع خاص از حافظه (و یادآوری آن) نیاز به کسب اجازه از مغز متفکر ندارد. از نظر والدین ممکن است تنبیه شدید مانند مسئله مرگ و زندگی که منجر به ترس شدید شود، به نظر نرسد. اگر کتک بخوریم یا بر سرمان فریاد بکشند، ممکن است بتوانیم خود را به سرعت بازیابی کنیم. می توانیم عصبانیت خود را سر دوستانمان خالی کنیم، حواسمان را با انجام کارهای دیگر پرت کنیم یا دیگر آن شخص را نبینیم. دنیای ما پر از گزینه است.

اما برای کودکان به ویژه کودکان کم سن و سال تر، والدین همه چیز و همه کس آن ها هستند. والدین فراهم کننده اصلی یا تنها فراهم کننده غذا، امنیت و سایر ضروریات هستند. کودکان هنگام انتخاب سرپرستشان حق انتخاب ندارند. بحث، بحث نجات و ادامه ی حیات است. مسئله مرگ و زندگی است. و فراموش نکنیم از دیدگاه کودک، بزرگسالان از نظر فیزیکی بسیار عظیم الجثه و تقریباً شبیه هیولا هستند. و رفتار خصمانه از سوی سرپرستان اغلب می تواند تجربه ی تهدید کننده زندگی باشد.

  1. بالا رفتن میزان هورمون استرس

وقتی ترس به کرّات ایجاد شود، میزان دائماً بالای هورمون استرس در دراز مدت می تواند برای سلامتی کودک مشکل ساز شود_کوچک شدگی مغز منجر به بروز اختلالات یادگیری، سیستم ایمنی ضعیف، فشار خون بالا، افسردگی و اضطراب می شود. این موارد تنها نمونه های کوچکی از مشکلات هستند.

  1. اختلال در تنظیم احساسات

ترس تنها احساسی نیست که توانایی قطع اتصال مغز متفکر را دارد. دیگر انواع استرس مانند خشم یا عصبانیت نیز این توانایی را دارند. واکنش جنگ یا گریز کودک حتی در مواجهه با کلافگی خفیف به راحتی فعال می شود چون کودکی که مدام تنبیه (یا تهدید به تنبیه) می شود دائم در وضعیت هشدار قرار دارد. وقتی چنین اتفاقی می افتد، مغز احساسی بدون مشارکت مغز متفکر کنترل اوضاع را در دست می گیرد. امکان واکنش احساسی کودک با انجام کاری یا داشتن طغیان های غیرقابل کنترل وجود دارد. آن ها قادر نیستند به مغز متفکرشان دسترسی پیدا کنند. نمی توانند به شکلی مؤثر احساساتشان را کنترل کنند.

مطالعات نشان می دهند که اگر شیوه ی بزرگ کردن کودک خصمانه یا اغلب همراه با تنبیه باشد، این دست از کودکان تنظیم احساس ضعیف تر و رفتار پرخاشگرانه بی اختیار از خود نشان می دهد.

تنظیم احساس و خویشتن داری برخی از مهارت های مهمی هستند که کودکان باید یاد بگیرند. تأثیر والدین بر توانایی یادگیری این مهارت ها از اهمیت بالایی برخوردار است. کودک همچنین یاد می گیرد که احساساتش را از راه مشاهده و درک واکنش های والدینش تنظیم کند. اگر والدین هر وقت که فرزندشان اشتباهی کند، تند برخورد کنند، کودک هم یاد می گیرد که هر وقت دیگران اشتباهی انجام دهند، تند برخورد کند. آیا این همان درسی است که می خواهید فرزندتان یاد بگیرد؟ احساسات هم مسری هستند.

محیط تنبیه محور می تواند احساسات منفی پایدار در کودکان ایجاد کند و حتی کار را برای کودکان جهت یادگیری خویشتن داری دشوارتر کند.

  1. تأثیر دو طرفه

گاهی اوقات تنبیه می تواند باعث نهادینه شدن رفتار بد شود. وقتی رفتار منفی کودک منجر به پاسخ منفی والدین شود، واکنش تنبیهی والدین نیز رفتار بیرونی کودک را تشدید می کند. این تأثیرات دو طرفه اند. رفتار کودک و واکنش های والدین می توانند بر هم تأثیر گذار باشند و ممکن است تنبیه های بیش تری را در پی داشته باشد. در نهایت شدت تنبیه حتی می تواند به سطح شکنجه هم برسد.

  1. بیرونی سازی رفتار

مطالعات متعددی نشان داده اند که تنبیه های سخت و خصمانه به خصوص از نوع تنبیهات بدنی، اگر چه ممکن است رفتار منفی کودک را به تأخیر بیاندازد، منجر به پرخاشگری در آینده کودکان خواهند شد. مجازات های شدید همچنین بر اختلال نافرمانی مقابله‌ جویانه (ODD) دلالت می کنند.

  1. قلدر و یا قربانی باش

کودکانی که با خشونت تنبیه می شوند یا قلدربازی در می آورند یا خودشان قربانی آن می شوند. بعضی از کودکان نیز مشکلات رفتاری مختل کننده هنگام رشد از خود بروز می دهند. وقتی والدین سعی می کنند تا رفتار را با ترساندن تغییر دهند، در واقع به عنوان الگو نحوه ی استفاده از جایگاه والا یا قدرت را برای ارعاب نشان می دهند. آن ها رفتار سوءاستفاده آمیز را هم عادی سازی می کنند.

هنگام رفتن به مدرسه، بعضی هایشان یاد می گیرند همان کار مشابه را با بچه های ضعیف تر از خود انجام دهند. بعضی هایشان قربانی تهدیدها یا قلدری می شوند زیرا عملکرد والدینشان نشان داده است که این چنین رفتاری قابل قبول است. گاهی اوقات رفتار والدینشان سبب شده است تا بچه ها برای فرار یا تغییر وضعیت احساس عجز و ناتوانی کنند. ابن دست از کودکان به احساس عجز و ناتوانی در فرار شرطی می شوند (عادت می کنند) و به عنوان بزرگسال اگر با رفتار سوءاستفاده آمیز مواجه شوند نیز از مدیریت اوضاع عاجز خواهند بود.

  1. افت تحصیلی بیش تر

طولانی ترین مطالعه گروهی دنیا که در سال 1968 توسط دانشگاه میشیگان انجام شد، رابطه ی بین تربیت تنبیهی و عملکرد بچه ها در مدرسه را نشان می دهد.

به چه نتیجه ای رسیدند؟

پژوهشگران یافتند که خانواده هایی که بچه ها را تنبیه می کنند مثلا، تنبیه بدنی، سرزنش کردن یا فعالیت های محدودیت ساز (که در مطالعات درسی تأثیر ندارند) در مقایسه با خانواده هایی که در آنها روابط صمیمی بین والدین و کودک برقرار است و از تربیت استقرایی برای آموزش استفاده می شود، منجر به کسب موفقیت تحصیلی کم تر کودک می شوند. زنجیره ی اتفاقات روانشناختی که منجر به رشد و پیشرفت کودک منضبط می شوند، فرایندی پیچیده است.

شرطی سازی کلاسیک که به خوبی برای سگ جواب می دهد، برای انسان کاربرد چندانی ندارد. متأسفانه تنبیه های سخت رایج و فراگیر هستند چون والدین اغلب تغییر رفتار فوری می خواهند. پس به اشتباه فکر می کنند که این کار “جواب” می دهد درحالی که خیلی زود متوجه می شوند که در درازمدت این گونه نیست. استفاده از مجازات های سخت و خصمانه برای شرطی سازی کودک با ترس، در بهترین حالت کاملاً بی فایده و در بدترین حالت آسیب زننده است.

کودک باید بهای سنگینی را پرداخت کند حتی اگر این شیوه در ظاهر جواب دهد.

راهبردهای مؤثر در تربیت

احتمالاً با خودتان فکر می کنید که: پس والدین چگونه بدون تنبیه می توانند فرزندشان را تربیت کنند و رفتار درست را به او بیاموزند؟” از نظر بسیاری از والدین، تنبیه تنها راهی است که بلدند به وسیله ی آن کودک را تربیت کنند. اما تربیت کردن یعنی آموزش دادن. و برای آموزش مجبور نیستید تنبیه کنید. تصور کنید که اگر معلمی از تنبیه برای “آموزش” استفاده کند اصلا تاثیری دارد؟ درسته؟! فوراً و بدون فوت وقت، به سراغ 4 روش مؤثر می رویم که به شما کمک می کند رویه ای بدون تنبیه و خشونت در پیش بگیرید.

1. الگو باشید

آیا تا به حال توجه کرده اید که وقتی حرکت خاصی را انجام می دهید، سگ یا گربه ی شما از شما تقلید نمی کند اما فرزندتان این کار را می کند؟ توانایی یادگیری با مشاهده و تقلید از دیگران در بشر منحصر به فرد است. دانشمندان کشف کردند که مسیر عصبی خاصی در مغز به نام سیستم عصبی آینه ای مسئولیت این قابلیت را بر عهده دارد. این سیستم عصبی نه تنها امکان تقلید از اعمال دیگران را برای ما فراهم می کند بلکه به ما کمک می کند تا  قصد و نیّت پشت این اعمال را درک کنیم.

این کشف ممکن است تا حدی توضیح دهد که چرا این قدر مهم است که والدین الگوی رفتاری مناسبی برای فرزندشان باشند.

بنابراین

  • اگر می خواهید که فرزندتان به دیگران احترام بگذارد، باید به او احترام بگذارید.
  • اگر می خواهید که فرزندتان مهربان باشد، باید با او مهربان باشید.
  • اگر نمی خواهید که فرزندتان کسی را بزند، نباید او را بزنید.
  • اگر نمی خواهید که فرزندتان با دیگران خشن و بی رحم باشد، نباید با او خشن و بی رحم باشید.
  • و غیره.

الگوی رفتاری برای کودکان

2. از تربیت و تشویق کننده های مثبت استفاده کنید

بیایید درموردش فکر کنیم و صادق باشیم. وقتی بچه بودید، آیا حین تنبیه به علت کار اشتباه خود و آن چه یاد گرفته بودید فکر می کردید؟ یا به این فکر می کردید که چه قدر پدر یا مادرتان خشن هستند و آرزو می کردید که گیر نمی افتادید و چه قدر مجازات ناعادلانه است و چه قدر عصبانی بودید؟ وقتی والدین برای تربیت کردن روی مجازات و استفاده از آن متمرکز می شوند، کودک معمولاً درست یاد نمی گیرد. او یاد می گیرد که بی اعتماد، کینه توز و انتقام جو شود. اما مطالعات نشان می دهند که تنبیه اغلب اوقات نه تنها لازم نیست بلکه در تربیت کودک، مؤثر هم نیست. اما نبود تنبیه به معنی نبود تربیت نیست.

پژوهشگران یافته اند که تربیت کردن بدون استفاده از زور، تشویق احتمالی، نظارت و حل مشکل در تربیت و منضبط کردن کودک بسیار مؤثرترند. تربیت مثبت یک مثال از چنین روشی است. تربیت مثبت بر پایه احترام متقابل و دستورالعمل های مثبت استوار است. این روش به جای تمرکز بر تنبیه، بر روی یادگیری تاکید دارد.

قدم اول برای کمک به توقف رفتار ناشایست در کودکان، درک دلایل بروز آن رفتار و شناسایی ریشه آن است. والدین همچنین باید به کودکان کمک کنند تا عواقب طبیعی اعمالشان را بفهمند. از کلمات تشویق کننده به عنوان محرک تقویتی مثبت برای انگیزه بخشیدن به کودکان به شیوه ای سازنده، استفاده کنید.

در این جا مثالی آمده است: دخترم عادت داشت چرخه ی صبحگاهی ثابتی را انجام دهد. هر روز صبح همان کشمکش را داشتیم. او هنگام مسواک زدن بازی می کرد و این کار را طول می داد. حتی تا 30 دقیقه هم کارش طول می کشید اما هنوز مسواک زدنش را تمام نکرده بود.

ریشه مشکل را شناسایی کنید. نشاندمش و سعی کردم بفهمم چرا این کار را می کند. بعد از پرسیدن چند سؤال، متوجه شدم که او خیلی دلش می خواهد بازی کند اما هیچ وقت به او زمان این کار را ندادم. از همان لحظه ای که بیدار می شد، لحظه به لحظه او را به عجله می انداختم…

  • خب الآن بلند شو!
  • زود باش، برو دستشویی!
  • زود باش صبحانت رو بخور!
  • عجله کن، لباسات رو بپوش!
  • مسواک بزن، زود!
  • هنوز کارت تموم نشده؟ باید عجله کنیم و…

احساس می کرد فقط موقع مسواک زدن می توانست بازی کند. پس مشکل این بود که صبح اصلاً زمان برای بازی کردن نداشت.

مدیریت و حل مشکل. باهم فکر کردیم. در نهایت تصمیم گرفتیم که هر روز صبح او را 15 دقیقه زودتر از خواب بیدار کنم. پس در 15 دقیقه ی اول بعد از بیدار شدن از خواب، او فرصت بازی کردن داشت و من دیگر او را به عجله نینداختم. بعد از این، او خود را برای رفتن به مدرسه آماده می کرد.

عواقب طبیعی را توضیح دهید. برایش توضیح دادم که نباید دیر بکنیم. بنابراین از این به بعد هر وقت زمان رفتن به مدرسه فرا می رسد حتی اگر لباس هایش را عوض نکرده باشد، مسواک نزده باشد، موهایش را شانه نکرده باشد و… راه می افتیم. فقط می رویم. این پیامد یا عاقبت طبیعی است.

از کلمات تشویق کننده استفاده کنید. اگر موفق می شد همه کارهایش را خودش به موقع انجام دهد، برای این کار تشویقش می کردم.

با پیروی از این مراحل می توانید کشمکش و درگیری ها را حل و فصل کنید. نیازی به تنبیه نیست. این صرفاً پیامد یا عاقبت طبیعی است. ممکن است بپرسید “پس تنبیه چه؟”

تنبیه چیست؟

تنبیه که به زمان ایستادن در گوشه (وقتی فرد خطاکار بعنوان تنبیه باید یک گوشه ی اتاق بنشیند یا بایستد) نیز معروف است، یک راهبرد رفتارگرایی روانشناختی است که آرتور استاتس آن را با انجام آزمایش روی فرزندان خودش معرفی کرد. در اصل تنبیه یعنی ایجاد توقف در محرک رفتاری. این مفهوم بدین معناست که کنار گذاشتن کودک از فعالیت محرک رفتاری برای مدت زمان کوتاهی می تواند رفتار ناشایست را کم رنگ کند.

این نوع از تربیت به ویژه در کشورهای غربی به توبیخ کردن، سرزنش کردن یا در کونی زدن ترجیح داده می شود. حتی بسیاری از متخصصین اطفال و حامیان تربیت مثبت، این روش را جایگزینی برای تنبیه می نامند چون به عنوان تنبیه در نظر گرفته نمی شوند.

حالا به هشداری درباره ی استفاده از تنبیه توجه کنید…

با وجود این که مطالعات بسیاری از فواید استفاده از تنبیه برای تربیت کودک حرف زده اند، اما بیش تر والدین از مفهوم تنبیه آن گونه که در پژوهش ها به کار می رود، استفاده نمی کنند. بسیاری از والدین صرفاً عنوان “تنبیه” و اصل اولیه آن را به کار می گیرند و آن را تبدیل به تنبیه جایگزین نه جایگزینی برای تنبیه می کنند.

در این جا نمونه هایی از تنبیه را می آوریم که به شکل نادرستی استفاده شده اند:

  • تنبیه هایی که برای یک یا دو ساعت طول می کشند.
  • تنبیه هایی که کودک را مجبور می کند تا ثابت بنشیند و حتی یک سانتی متر هم تکان نخورد.
  • تنبیه هایی که کودک را مجبور می کند تا به کناری رفته و به گوشه ای خیره شود.
  • تنبیه هایی که کودک را به منظور تحقیر کردن، جلوی بقیه ی بچه ها می آورند.
  • تنبیه هایی که کودک را در کمد یا جایی زندانی می کنند.
  • تنبیه هایی که با سرزنش قبل و/یا بعد همراه است.

این رفتارها درست به اندازه ی سایر اهرم های فشار و تنبیه مضر و آسیب رسان هستند. در پژوهشی که در سال 2003 در دانشگاه یوسی ال ای انجام شد، پژوهشگران یافتند که در تصویربرداری مغز، اثر طرد شدن همانند اثر درد فیزیکی است. بنابراین وقتی تنبیه در قالب هایی چون منزوی کردن، تحقیر کردن یا ترساندن به عنوان مجازات استفاده می شوند، می توانند برای مغز کودکان و سلامت روانی آن ها زیان آور باشند.

3. با ثبات باشید

با ثبات بودن در تربیت بدون تنبیه کودک بسیار مهم است. در پژوهش های انجام شده در مورد شیوه های فرزندپروری، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که  شیوه فرزندپروری مقتدرانه بهترین نوع فرزندپروری تقریباً از هر لحاظ است. یک ویژگی جالب این سبک فرزندپروری این است که اگر چه والدین مقتدر به اندازه ی همتایان مستبد و سلطه گرشان قوانین سفت و سخت ندارند اما این والدین به شدت در القا و اعمال قوانین با ثبات هستند. احتمالاً این نصیحت را قبلاً چندین بار شنیده اید اما با ثبات بودن در حرف راحت است نه در عمل!

آیا تا به حال گهگاهی خود را دستخوش حواس پرتی و عدم تمرکز هنگام خستگی مفرط یافته اید؟ یا بیش از حد برای سر و کله زدن با یک سری دیگر از بدخلقی و ناله ی کودک خسته اید؟ ممکن است دلتان بخواهید صبح ها خودتان لباس فرزندتان را عوض کنید، دندان هایش را مسواک بزنید و موهایش را شانه کنید. شما می توانید این کارها را بسیار سریع تر از فرزندتان انجام دهید. این طوری مجبور نیستید موقع رفتن، جیغ زدن ها، گریه ها و التماس هایش را تحمل کنید و او هنوز آماده نشده باشد.

اما اگر این کار را بکنید، فرزندتان این فرصت را نخواهد داشت تا یاد بگیرد خودش به تنهایی آماده شود. او همچنین عواقب طبیعی اعمالش که بسیار مهم هستند را درک نخواهد کرد و متوجه نخواهد شد که انجام دادن (یا انجام ندادن) کارها در زندگی می تواند عواقب جدی به دنبال داشته باشد. دلیل مهم دیگری هم برای با ثبات بودن هست.

گهگاهی کوتاه آمدن، به معنی تقویت متغیر است که منجر به تقویت رفتاری می شود که می خواهید متوقف شود، نه تضعیف آن. پس مهم نیست که چقدر سخت است. تحمل کنید و جلوی میلتان برای شکستن قوانینی که وضع کردید، بگیرید. آسان نیست اما به سختی اش می ارزد.

با ثبات باشید. این نکته را فراموش نکنید و در انجامش دچار تزلزل نشوید. این نکته را در مغز کم خوابی کشیده خود حک کنید.

استفاده از تشویق کننده های مثبت در تربیت کودک

4. تناسب سنی و اهداف فرزندپروری را دوباره بررسی کنید

شاید برایتان تعجب آور باشد، اما تربیت مؤثر باید متناسب سن کودک باشد. منظور این نیست که آیا شکلی خاص از تربیت متناسب سن هست یا نه. منظور این است که باید انتظارتان را از رفتار فرزندتان مجددا ارزیابی کنید و ببینید که آیا آن رفتار مقتضی سنش است یا نه. چرا؟ چون مغز بچه ها مثل بدنشان در بدو تولد تکامل یافته نیست. برای رشد و نمو به زمان نیاز دارند. در مغز متفکر، ناحیه ای به نام لوب پیشین مغز برای یادگیری مفاهیم پیچیده مانند تربیت لازم است. اما لوب پیشین مغز تا حوالی 3 سالگی رشد نمی کند.

بنابراین کودکان کم تر از سه سال اصلاً مفهوم تربیت را حداقل به شکل درست درک نمی کنند. والدین باید برای نوزادان و نوپایان خانه هایشان را ایمن کنند و هنگام انجام اشتباه آن ها را از نزدیک مشاهده و حواسشان را پرت کنند. اما هر پدر و مادری که از کودک نگهداری و مراقبت کرده است، تصدیق می کند که این کار بسیار سخت و طاقت فرسا است.

حقیقتاً و به معنای واقعی کلمه سخت و طاقت فرساست. اما به عنوان پدر یا مادر باید تعادل برقرار کنید.

چه چیزی مهم تر از این است؟

  • با شدت کم تری تنبیه کنید
    نتایج: کودکانی که از خردسالی ظاهرشان مانند فرشته هایی بی عیب و نقص است اما هنگام بزرگ شدن از درون دچار بیماری های روحی و روانی می شوند.

یا

  • صبر و حوصله بیشتری به خرج دهید (خیلی بیش تر)
    نتایج: کودکان می توانند درست را از غلط تشخیص دهند و با مغزهای سالم رشد کنند.

کدام یک را ترجیح می دهید؟

امیدوارم پاسخ روشن و واضح باشد. خب حالا اگر کودکانتان بزرگ تر هستند، آیا با او درگیر هستید و هیچ وقت حرف گوش نمی کند؟ اگر این اتفاق به کرّات می افتد پس وقت آن رسیده که مجدد با خود فکر کنید که چرا باید همیشه به حرف شما گوش کنند. برخلاف باور اکثریت اطاعت یک فضیلت نیست.

چیزهایی مثل قانون، دستورالعمل های تخلیه هواپیما، نظم در کلاس و غیره هستند که همه از جمله کودکان و بزرگسالان ملزم به اطاعت و انجام آن ها هستند. اما خیلی چیزهای دیگر هم هست که هیچ کس مجبور به رعایتشان نیست. چون هر کدام از ما عقیده و سلیقه خاص خود را داریم. کودکان هم آدم هستند. آن ها هم نظر خودشان را دارند و گاهی اوقات می خواهند کارهایشان را متفاوت با آن چه از آن ها می خواهیم انجام دهند. از خودتان بپرسید: آیا فرزندپروری می کنم یا دستور می دهم؟

اگر از اهداف فرزندپروری شما بزرگ کردن کسی است که ذهنی مستقل و تفکر انتقادی داشته باشد، دارای اعتماد به نفس باشد و کورکورانه از دستور ها پیروی نکند واصولاً اگر می خواهید فرزندتان رهبر شود نه پیرو پس بزرگ کردن و تربیتشان مانند یک دیکتاتور به تحقق آن هدف کمک نخواهد کرد. پس دوباره بررسی کنید که در خانه ی شما چیه چیزهایی حتماً باید رعایت و اطاعت شوند. سپس تأمل کنید که آیا پیروی از این قوانین از رشد حس استقلال و قضاوت فرزندتان و داشتن رابطه ی نزدیک و صمیمی با وی مهم ترند یا خیر.

به زبان ساده:

قوانین را اولویت بندی کنید.

در این جا مثالی آمده است. فهرستی از بایدها در خانه داریم:

  • امنیت
  • سلامتی
  • آسیب به دیگران، حیوانات و ملک و املاک افراد
  • محدودیت های بیرونی مانند زمان، انرژی، منابع، بودجه و غیره.

چیزهایی که به موارد بالا مربوط می شوند هم جزو بایدها در خانه ی ما هستند. مثلاً اگر توانایی خرید یک اسباب بازی را نداشته باشیم، نمی توانیم آن را بخریم. متأسفم اما این آخرش هست. اما تقریباً برای همه چیزهای دیگر، به انتخاب ها و تصمیم های فرزندمان احترام می گذاریم. خب پس بیایید دوباره نکات مهم را مرور کنیم.

برای تربیت کودک بدون تنبیه و به شکلی مؤثر:

  • رفتار خوب را الگوسازی کنید.
  • از پیامدهای طبیعی به جای تنبیه استفاده کنید.
  • فهرست بایدهایتان را متناسب با سن کودک تنظیم کنید تا به اهداف مدنظرتان به عنوان والدین دست یابید.
  • جلسه ای خانوادگی برگزار کنید تا همه قوانین را در آن مطرح کنید.
  • در مورد پیامدهای طبیعی که می توانید دنبال کنید به توافق برسید.
  • در انجام آن ها هم ثابت قدم و مصمم باشید.

متخصصین مغز و اعصاب به ما آموخته اند که تجربه های زندگی طی سال های شکل گیری مغز و شخصیت بسیار مهم و حیاتی هستند. اگر بتوانیم زندگی فرزندانمان را با یادگیری مثبت پر کنیم، آن ها از این کار سود خواهند برد و در تمام زندگی موفق خواهند شد.

5/5 - (2 امتیاز)
منبع
Parenting for brain

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا